سخنها گوید ساز من

تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم

نه کسی آید نه کسی خواند
ز نگاهم هرگز راز من
بشنو امشب غم پنهانم
که سخنها گوید ساز من
تو ندانی تنها همه شب باگلها
سخن دل را میگویم من
چو نسیمی آرام که وزد بر بستان
همه گلها را میبویم من
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم

چون ابری سرگردان
میگرید چشم من در تنهایی
ای روز شادیها کی باز آیی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
تصویر بالا ساز خودم است.
مال خود خودم!
در زمینه موسیقی هم فعالیت هایی داشتیم و الآن راه بانو سیمین را در پیش گرفتم.
به علت حجم بالای فیلم هایم آنها را روی وبلاگ آپلود نکردم اما اگر کمی دستمان باز شود آنها را هم آپلود خواهیم کرد!







نظرات:



متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی